پارت ۵{Fake love}
از خودم یه صدایی در آوردمو یه سرفه ای کردم که اونم متوجه من بشه...
دیدم هیچی نمیگه اعصابم خیلی خورد شد. بهش گفتم:«میشه اسمتو بهم بگی؟تو کی هستی؟ برا چی گرفتنت؟ میشناسیشون؟»
یهو شنیدم که گفت:«ا/ت خودتی ــــ تورم گرفتن ــــ آخه واسه چییی»
فهمیدم کیه اره خودش بود جی.. جی... جی-سوک بووود😍
راستشو بخوام بگم خوشحال شدم. یک بخاطر اینکه دوباره بهش رسیدم دو بخاطر اینکه تو این اتاق تنها نیستم...
الان بیشتر از هر زمانی جونکوک و میخواستمــــــ میخواستم دوباره بیادو بگه جانم بیاد بغلم کنه بیاااد... ولی خب من کجا و اون کجا منی که حتی نمیدونم کیه که داره اذیتم میکنه...
به جی سوک گفتم:«آره خودمم، پیامتو که دیدم سریع راه افتادم..:»
گفت: پیام؟ کدوم پیام؟ از چی حرف میزنی؟ میدونستی از وقتی تورو با اون پسره تو کاغه دیدم دیگه اون آدم سابق نشدم...:))
بُهتم زده بود. انگار یه سطل آب یخ خالی شد رو سرم. پَ... پَ... پس داداشم به کی نقشه هامونو لو داده بوود...؟؟؟؟؟؟
تو همین سوالا میگشتم که یهو گروگانگیره اومد تو و به جی-سوک گفت بلند شو ببرمت یه اتاق دیگه اینجا جای تو نیست....(با یه لحن خیلی موزی)
چشام بسته بود و چهرشو نمیدیدم ولی... ولی صداش صداش خیلیییی آشنا بود انگار چند ســــــــاله که میشناسمش... یعنی کیه که همچین حس آشناییتی رو بهم منتقل میکنه ها؟؟
ای خداا دیگه دارم دیوونه میشم یعنی کیه؟ جی-سوکو چرا برد😭
تو این فکرا بودم که یهو گروگان گیره اومد تو و صاف نشست جلو روم صدای نفساشو قشنـــگ میشنیدم...
ادامه دارد...
حمایت🙏🏻
دیدم هیچی نمیگه اعصابم خیلی خورد شد. بهش گفتم:«میشه اسمتو بهم بگی؟تو کی هستی؟ برا چی گرفتنت؟ میشناسیشون؟»
یهو شنیدم که گفت:«ا/ت خودتی ــــ تورم گرفتن ــــ آخه واسه چییی»
فهمیدم کیه اره خودش بود جی.. جی... جی-سوک بووود😍
راستشو بخوام بگم خوشحال شدم. یک بخاطر اینکه دوباره بهش رسیدم دو بخاطر اینکه تو این اتاق تنها نیستم...
الان بیشتر از هر زمانی جونکوک و میخواستمــــــ میخواستم دوباره بیادو بگه جانم بیاد بغلم کنه بیاااد... ولی خب من کجا و اون کجا منی که حتی نمیدونم کیه که داره اذیتم میکنه...
به جی سوک گفتم:«آره خودمم، پیامتو که دیدم سریع راه افتادم..:»
گفت: پیام؟ کدوم پیام؟ از چی حرف میزنی؟ میدونستی از وقتی تورو با اون پسره تو کاغه دیدم دیگه اون آدم سابق نشدم...:))
بُهتم زده بود. انگار یه سطل آب یخ خالی شد رو سرم. پَ... پَ... پس داداشم به کی نقشه هامونو لو داده بوود...؟؟؟؟؟؟
تو همین سوالا میگشتم که یهو گروگانگیره اومد تو و به جی-سوک گفت بلند شو ببرمت یه اتاق دیگه اینجا جای تو نیست....(با یه لحن خیلی موزی)
چشام بسته بود و چهرشو نمیدیدم ولی... ولی صداش صداش خیلیییی آشنا بود انگار چند ســــــــاله که میشناسمش... یعنی کیه که همچین حس آشناییتی رو بهم منتقل میکنه ها؟؟
ای خداا دیگه دارم دیوونه میشم یعنی کیه؟ جی-سوکو چرا برد😭
تو این فکرا بودم که یهو گروگان گیره اومد تو و صاف نشست جلو روم صدای نفساشو قشنـــگ میشنیدم...
ادامه دارد...
حمایت🙏🏻
- ۴.۳k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط